پاییز و باران

سرمای پاییز و بارانش حالا دارد خودنمایی می کند....

باران پاییز با تمام خاص بودن فصلش قابل مقایسه با باران اردیبهشت نیست. برای من باران اردیبهشت تعریفی دیگر دارد و جایگاه خاصی.

باران اردیبهشت شور دارد.. هیجان دارد... وصف هیجانی که به درون من وارد می کند نگفتنی است!

من اینجا نشسته ام، پشت میز کارم و صدای دانه های باران را بر سقف ساختمان گوش می کنم و از دیدن آسمان بدون آفتاب با ابر پوشانده شده لذت می برم!

فقط یک موسیقی دلنواز کم است و یک فنجان قهوه آن هم از نوع فرانسوی اش....

و البته به خیلی چیزها فکر می کنم... به پایان نامه ام لقب کوفتی را بهش داداه ام این روزها!

به احساساتم.... به کارم .. به آن قسمتش که مملو از استرس از دست دادنش است...!


بروم سراغ کارم تا او به سراغم نیامده :)

نظرات 1 + ارسال نظر
حرفهای خاکستری شنبه 9 آبان 1394 ساعت 19:14 http://bidpar.blogfa.com

سلام
نه وقت از دست دادن که تمام شدن ....پیدا نشدن ...رفتن ....ندیدن...نیافتن ....نرسیدن....تمام اینهایی که یک نون لعنتی و عذاب آور قبل خود دارند و آدم را عجیب توی نایدای خود گم و گور می کنند .
باید زود زود برای خوندنتان بیایم . دلم حرف می خواهد

همین که به اینجا سر می زنید برایم انگیزه نوشتن است....
بودنتان خوب است..
پایدار باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.