پستی تماما مخصوص برای من

در دنیایی زندگی می کنیم که همه چیزش رنگ و بویی تصنعی به خود گرفته. در دنیای احساسات نمادین و فاصله ها نفس می کشیم. حالا فکرش را بکن این وسط، وسط همین دنیای فصله ها که همه سرها در گریبان فروست و حتی پاسخ سلامت را هم نمی دهند؛ هستند کسانی اگرچه معدود اما حال بد تو برایشان مهم است.... حتی تصورش یک جایی از خیال آدم را راحت می کند.... حتی تصورش به آدم قوت قلب می دهد، شادت می کند.. می شود یک روزنه امید!
امروز صبح مثل اغلب صبح های کاری به وبلاگ چند نفر سر زدم. چند نفری که بودنشان و نوشتشان برایم مهم است که اگر ننویسند یک چیزی در من کم می شود! یک چیزی که نمی دانم چیست... دوست عزیزی برای حال بد من پستی گذاشته بود... دعوتم کرده بود به یافتن راهی تازه، روزنه ای تازه.... دعوتم کرده بود به لمس بهانه های ساده زیستن.... خواندن این پست حالم را خوب کرد، یک بغض اندازه یک گردو گذاشت وسط گلویم و حالم را خوش کرد. شاید اگر این متن را جای دیگری می خواندم که مخصوص من نوشته نشده بود تا این حد بر من اثر نداشت...... این همه کلمه، مخصوص من.... برای خوب کردن حال بد من... و این یعنی یک شادمانی بزرگ.
و من برای دوستی چنین می خواهم از خدا که هیچگاه روزنه های امیدش و توانش برای یافتن و گشودن راه های تازه تمامی نداشته باشد.


+ برای خودم اینجا کپی می کنم تا همیشه در آرشیو مطالبم باشد.. باشد برای روز مبادایم
برای لحظه ها و همیشه ها....و حرف تلخ ناامیدانه اش ....

امید چیزی فراتر از تمام فعلیت هایی است که هستند و وجود دارند. امید زمانی که همه چیز تاریک است و همه چیز در ابهام و آینه پوشیده شده است باید پیدایش شود. ابهام و تاریکی چیزی است که در درون و ذات زندگی است. زندگی سراسر ابهام و تاریکی و خستگی است. امید خوش خیالی نیست. خوش خیالی وضعیت را درک نکردن است. محدودیت ها را ندیدن است. خوش بینی تحلیلی از حال و آینده نداشتن است. این امید به درد نمی خورد.امید منفعلانه و امیدی مزخرف است. امید منفعلانه منتظر می ماند تا راه خودش برایش گشوده شود.

امید گاهی بد بینانه هم می شود. او عزلت و گوشه نشینی را بهتر از امیدواری خوش بینانه می داند. او تمام راه ها را توهم می داند. اعتمادی به هیچ راه وعده شده ای ندارد. هر راه گریزی را شروع یک راه بن بست می داند.

اما....امیدواری یعنی درست کردن راه. روزنه ها را خوب دیدن. روزنه ها را از دست ندادن. شاید تمام راه ها بیراهه نباشد. شاید تمام راه ها بن بست نباشد. امکانی باید باشد برای گشودن. تن سپردن نمی تواند خوب باشد همان طور که عزلت و گوشه نشینی . باید دنبال هر امکانی بود. امکان های زندگی ساز. امید درون گریه هاست. درون اشک های داغ. امید درون خلوت اندوه ناک آدمی است. درون بهانه های ساده ی بودن.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.