من پریشان و خسته

هوا شکل و بوی بهاری گرفته... از این فرصت ها و حال و هوای خاص استفاده می کنم برای قدم زدم و پیاده روی... تا محل کارم پیاده میام و از این هوای خوب لذت می برم.... دیگه از دیشب یادم نمی یاد. انگار گلایه های مامی رو وزش باد با خودشون از ذهنم دور کردن...

گلایه های مامی از بابا.. از داداشا .. از خانوم دکتر... و البته همه به جا و منطقی....

اما هنوز یه جاییم درد می کنه وقتی یادم میاد آخر مکالمه تلفنی مامی گفت ببخشید با حرفام ناراحتت کردم و وقتی گفتم اشکال نداره عزیز دلم خودم سنگصبورتم، اصلا من هستم که همه درهاتو بگی ... مامی با بغض خندید! آره یه جایی از مغزم یه جایی دلم درد گرفت و هنوز حس دردناکش بامنه.. همه باد های دنیا هم که بوزند نمی تونن این درد رو از من دور کنن!

یه حس بد از هم گسیختگی بین افراد خانواده ایجاد شده و در حال رشده! و این خیلی غم انگیزه و هیچ کس اندازه من این وسعت غم رو درک نمی کنه!

حالا این ساعت روز بعد راست و ریست کردن امور کاری به میز شلوغم نگاه می کنم و همه فکرهای آزار دهنده میاد سراغم!

این زندگی که شکل یکنواختی گرفته..

این پایان نامه مزخرفی که رو دستم مونده...

این رابطه ای که در عمق و سطحش دوست داشتنی بی نظیر هست اما حالا نمی دونم چرا دچار خمودگی شده!

......

خوابم میاد!


+ برا فردا عصر به پیشنهاد خود همسرجان براش وقت مشاوره گرفتم. پرسیدم منم همراهت بیام یا تنهایی می ری؟ جوابی نداد...

نظرات 1 + ارسال نظر
مینو یکشنبه 2 اسفند 1394 ساعت 12:48

چقد خوبه که مامانتون سنگ صبور داره این خودش یه دلگرمیه برای مامان.هرچند غمگین برای شما.
تو یه برهه ای توی خانواده ی ماهم همچین جوی حاکم شد من بشدت درکت میکنم اینقد تو ذهنم خاطرات خواهر و برادری و روزهای گذشته رو مرور میکردم و بغض میکردم که دیگه فشارش داغونم میکرد.اون روزا و حتی الان فقط خدا رو صدا میزنم و ازش خواستم هممونو دلگرم کنه.البته با هم صحبت کردیم و هشدار که باید حواسمونو جمع کنیم حداقل بخاطر پدر و مادرمون.امیدوارم این جو به زودی از حال و هوای شما هم دور بشه .میدونم خیلی بده.
چقد خوشحال شدم همسر میره مشاوره همین نشون میده خودشونم میخوان یه گام بزرگ بردارن.عزیزم زندگی هممون بالا و پایین زیاد داره مهم اینه که بعد از این مشکلات چی بدست میاریم شاید شادی و انرژی شما بعد ازاین مشکل صدچندان بشه.بعضی مشکلات به ظاهر مشکلن شاید راه جدیدی باشن برای زندگیمون.
پایان نامه رو هم زودتر برای خودت حلش کن تا ذهنت آرامش پیدا کن یعنی قورباغه تو قورت بده

بله متاسفاه مشغله روزمره و گرفتاری ها از یه طرف و از طرف دیگه دلخوری ها داره باعث می شه خانواده از هم دور بشن! این واقعا دردناکه...
ممنونم از کامنت پر مهر و انرژی بخشت..
هیچ وقت به مشکلات به این دید نگاه نکرده بودم که شاید خودشون یه راه جدید یه نوید نو باشن!
سپاس

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.