من و تو در هم آمیخته ایم

باید مدت ها قبل به این نتیجه می رسیدم که در هر شرایطی کنار همسرم باشم.

نه اینکه تا حالا اینطور نبوده باشه، اما مواقعی بودن که جبهه گرفتم در مقابلش. نخواستم حمایتش کنم وقتی پای کمک مالی به خانوادش اومده وسط یا وقتی حین مشاجره ها و یکی به دو ها فقط دنبال کوبوندن خانوادش بودم و حمایت بیش از حد از خانواده خودم.

دیروز حس عجیبی داشتم نسبت به همسر جان. حسی که شاید تا حالا درکش نکردم یا به ندرت برام پیش اومده...

به شدت احساس می کردم که دو تا دوستیم که به هم وصلیم و در هر شرایطی بایدپشت هم باشیم، باید حمایت کنیم همدیگه رو ....

این حس شیرین بود و دلچسب... درست وقتی اومد سراغم که دو تا پیامک با همچین مضمونی براش فرستادم و اونم در جوابم گفت: من باورت دارم....

این نتیجه گیری و حس خوب شاید نتیجه جلسات مشاوره ست شاید هم نتیجه صحبت ها و درد دلهای داماد1 ، البته  فکر می کنم مورد دوم تاثیر بیشتری داشته :)

این خیلی خوبه که با هم درآمیخته ایم، آره الان یه همچین حسی دارم که به من آرامش می ده...

می دونی! این آرامش یه هدیه بزرگ و دوست داشتنی از طرف خداست.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.