تغییر شرایط

چند روزی بود هوا چنان بهاری بود که انگار به راستی بهار از راه رسیده ست . گاهی حتی گرما چنان شدت داشت که انگار بهار رو به پایان بود و این تابستان بود که خود نمایی می کرد.. تا یکی دو روز پیش به ناگهان هوا سرد شد.. دوباره زمستان برگشت!
 از این جا که منم کوه ها واضح دیده می شود، کوه ها که حالا پر از برفند!
درست وقتی که هیچ کس انتظارش را نداشت شرایط جوی تغییر کرد ....
درست مثل شرایط ما که از نظر ذهنی شاید کمی آمادگی اش را داشتیم اما از نظر روحی و روانی نه!


+- دیروز ظهر پس گری هایی که به ضجه بیشتر شبیه بودند، بعد از گلایه ها و التماس ها .... کتاب خدا را گشودم که راهی پیش پایم بگذارد....
سوره نور بود، درست یادم نیست چه آیاتی اما در جواب گلایه های من نوشته بود: "خدا هرآنچه را بخواهد انجام می دهد" ..... نوشته بود: "از گناهکارانید اگر .... "
فکر می کردم در آغوشم می کشد بعد از آن همه دلشکستگی .......

نظرات 1 + ارسال نظر
کاوه سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 07:50 http://www.nicebike.blogsky.com/

تو زندگی آدم همیشه لحظات خیلی سخت هست اما سالها که بگذره و رنگ کهنگی روی این سختی ها بنشینه، دوباره بهشون فکر که میکنی میبینی این سختیها آن چنان که فکر می کردی مشکلات پیچیده ای نبودند مشکلات الان شما هم از این قاعده مستثنی نیستند یا به قولی باید بگم:
اندکی صبر سحر نزدیک است

انگار کنار این ماجرا یه چیزایی باید برام روشن می شد.. انگار باید به خودم می یومدم!
به خود ناسپاسم! متوجه طرز تفکرم بشم و برگردم به آرامش .. برگردم به بنده ای که هر لحظه سپاس گزار پروردگارش باشه!
نمی دونید این شبا قرآن که می خونم و دنبال یه جوابم، خدا چه جور جوابم رو میده! فکر کنم توبه من رو به راحتی نبخشه به خاطر ÷س زدن این هدیه قشنگ!

باز هم ممنونم که اینجا حرفاتون رو به من هدیه می دید برای آرامشم و التیامم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.