آخرین روز کاری سال 94

انقدر درگیر این حادثه تازه اتفاق افتاده شده بودم که گذر ایام از خاطرم رفت....

امروز آخرین روز دلگیرانه کاری ست و من همین الان در حال بغضم از تموم شدن سال! اگرچه بارها خواسته بودم که این سال لعنتی هرچه زودتر تموم بشه!

به پایان رسیدن حس .. به پایان چیزی رسیدن که دیگه به عقب برنمی گرده دلگیرانه است...

قبلا گفته بودم آغاز سال نو پر از حس های متضاده برام. از یه طرف تموم شدن از طرف دیگه دوباره شروع شدن.......

دلتنگی تموم شدن لحظه هایی که از دست دادیشون و دلهره و اضطراب روزهای پیش رو با یه حسی از نو شدن و تازگی دلچسبانه....

اما حالا فکر می کنم بخش از ماجرا همونجور دلگیرانه باقی می مونه و از بخش دیگه حس تازگی و نو شدن دلچسبانه حذف می شه و فقط دلهره و اضطراب باقی می مونه!

امیدوارم سال آینده سرشار سلامتی و سلامتی و سلامتی و شادی و شادی و شادی باشه ......


+ دیشب خرید نوروزم رو انجام دادم. دوتا مانتو خریدم در مجموع شد سیصد و هفتاد و پنج. یکیش رو برای دوران بارداریم خریدم، برای زمانی که شکمم بزرگ می شه. موقع خرید خودم رو باز سرزنش می کردم که مردم نون شب ندارن بخورن تو دویست تومن می دی به مانتو! این حس سرزنش کننده همیشه تقریبا با منه.... حالا من در سال یه بار اینکار رو انجام می دم ها! سال گذشته اصلا چیزی نخریدم... سال قبلش فقط یه مانتو. مانتو رو جوری می خرم که بتونم با کیف و کفش و روسری هایی که از قبل دارم ست کنم! امسالم همین طور خرید کردم.. با این حال عذاب وجدان با من هست! یا مثلا لباس فرمم رو هر دو سالی دو دست می خرم با قیمت نازل ولی بازم موقع خرید عذاب وجدان دارم! کلا اگر در توانم بود کل حقوقم رو می بخشیدم به نیازمندا... آخه با حقوق من چند تا نیازمند رو می شه رفع حاجت کرد؟!

کاش مردمی بودیم که به هم دیگه کمک مالی می کردیم.. برای هزیه درمان.. برای هزینه ازدواج و خرید خونه ... بعد اون وقت همه همسطح بودیم و کسی نیازمند نبود من بدبختم موقع هر نوع خریدی اینقده عذاب وجدان نداشتم!

چند نفری می شناسم که نیازمندن و بیچاره از عرق پیشانی و زور بازو با اینکه پیر و ناتوانن نون می خورن، خودم و خانواده به این ها در حد توان کمک می کنیم... اما می دونم که براشون کافی نیست!

نظرات 1 + ارسال نظر
کاوه چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 13:28 http://www.nicebike.blogsky.com/

زنده باشید، همین که دغدغه مردم رو دارین کفایت می کنه کاش یه ذره از غیرت شما تو وجود اوانایی بود که مملکت و مردم رو به این روز انداختن. خدا رو شکر از پست شما مشخصه که خیلی بهترید.

می دونید با دغدغه داشتن نمیشه کاری انجام داد برای این بنده های خدایی که نیازمندن..
باورتون نمی شه من اگر شام مهمون باشم رستوران با کلی عذاب وجدان می روم و چیزی می خورم در واقع کوفتم می شه.. انقد این موضوع زیاده که به خاطر کم کردنش می رفتم پیش مشاور ولی فایده نکرد!
با خودم می گم برم رستوران غذا بخورم بیرون ین رستوران خیلی ها هستن ندارن شکم بچه هاشون رو سیر کنن...
اوه بگذریم!
به عدل وعده داده شده فکر می کنم به زمانی که امام زمان بیاد و هیچ نیازمندی نباشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.