این ماراتن سخت جانفرسا

گرسنگی وحشتناک همیشگی.. یک گرسنگی سیری ناپذیر...

حالت تهوع مادام و بی میلی شدید به غذا ....

فکر می کنم درد زایمان قابل تحمل تر باشد در مقابل این همه رنج مادام....



+- فکرش را هم نمی توانی بکنی؛ اینکه 31 فروردین با پالتوی که زمستان می پوشیدی از خانه بزنی بیرون!

نظرات 2 + ارسال نظر
مادر تنها سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 12:11

عزیزم سعی کن هرچی که حتی کم میلت می کشه دم دستت باشه. منم سر دومی خیلی حال و روزم زار بود و کاملا درکت می کنم. اگر واقعا آش و سوپ حالت رو توب می کنه شبا بپز برای ناهارت یا به مامان مهربون بگو زحمتش رو برات بکشه. مامانا ارزوشونه که ویارونه برای دخترهاشون بپزن. راستی؟ برای حالت تهوع اگر به دکترت بگی بهت قرصو شربت می ده یادت باشه بهش بگی. دیگه جونم بگه تگر میلت به پسته و بادوم و گردو کشمش و اینجور چیزهای مغذی می بره حتی اگر کم بگذار تو کیفت و هرازگاهی بخور. من بین اجیلا بادوم زمینی رو خوب می تونستم بخورم و با اون سه چهارماه اول رو گذروندم. خرما با شیر هم اگر میلت می بره بخور باشه؟

مغذیجات اصلا دوس ندارم به زور اگه چند دونه پسته و بادوم زمینی
شیر و خرما می خورم
سوپ و آشم نسبت به بقیه غذاها بیشتر می خورم
ممنونم که به فکرم هستی عزیزم.
چشم. :)

مینو سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 09:18

تا سه ماهگی این قضیه واقعا سخته البته من تجربه شو ندارم ولی شنیدم همه میگن خیلی اذیت میشن.اگه بتونی سیرابی بخوری عالیه معده تو قوی میکنه و حالت تهوع رو کم.نان تست و بیسکوئیت هم خوبه.البته دیگه خودت واردی.میگذره این روزام خیلی زود.

مرسی مینو جان که این روزا همراهم هستی
:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.