هر دم از این باغ بری می رسد

این بحث جا به جایی سازمانی نمی دانم کی می خواهد به پایان برسد و نهایی شود!

یک بار خبر می رسد که رئیس سخت گیر از عملکرد تو راضی ست و گفته هیچ کس مثل تو نمی تواند برایش گزارش بنویسد و .....حتی فلان جا هم که بالا دست اینجاست کسی مثل تو را ندارد.. بعد از کلی ذوق مرگ شدن از رضایت رئیس و بعد از در خود فرو رفتن به این دلیل که حالا با این نظر مساعد محال ممکن است از شر اینجا خلاص شوم باز خبر دیگری می رسد که فلانی پیشنهاد داده که تو بروی دبیرخانه!!!!!!!!!

می دانی! با آدم کاری می کنند که سر آخر بگویی شکر خوردم پیشنهاد جا به جایی دادم... شکر خوردم نالیدم از حجم بالای وظایف ساپورت کردن دو پست سازمانی هم زمان!

ببین اصلا به من ارتباطی ندارد که کارشناس فعلی دبیرخانه کارشناسی مهندسی برق دارد! هفت سال پیش که این پست را پذیرفت می دانست لیسانس برق ربطی به دبیرخانه ندارد اما پذیرفت چون فرصت شغلی دیگری نبود! اگرچه جایگاهش مناسب مدرک تحصیلی اش نیست اما چون زودتر از ما استخدام شده بود زودتر تبدیل وضعیت شد  و .. اگر من هم بودم فرصت دیگری نداشتم می پذیرفتم بشوم کارشناس دبیرخانه...

می دانی به چه فکر می کنم؟! به اینکه اون احمقی که این پیشنهاد رو داده نمی دونه من رو ببره جای دیگه، این دو تا پست رو که به نوعی کار تخصصی محسوب می شه و فقط با تجربه می شه این تخصص رو به دست آورد، کی می خواد انجام بده؟! چقدر نیرو، چقدر انرژی و زمان برای آموزش باید صرف بشه؟!!!!


اه اه اه لعنتی ها!


می دانی! خسته شدم از اینجا بودن.. دقیقا این حصار جغرافیایی ست....

می دانی! حالا پرم از بغض و کینه ..... بغض و بغض و بغض

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.