حالم خوش نیست

دلم بدجور گرفته...

دیشب در تنهایی زار می زدم.. آنقدر اشک ریختم و هق هق گریستم که هنوز چشمهام پف دارد!

خسته ام از زندگی کردن ... مرگ را به بودن ترجیح می دهم... نه اتفاق ناگواری برایم رخ داده نه احساساتم جریحه دار شده... این خواسته همیشگی من بوده.. از همان روزها که هنوز نوجوانی بیش نبودم!

زندگی برایم پوج و مسخره و بی رنگ و حوصله سر بر بود... در کنار اینها خیلی چیزهای غمبار و درداور هم داشت که تحملش را سخت تر می کرد...

نترسید! این ها رگه هایی از افسردگی زیر پوستی من است که در شخصیت ظاهری ام زیاد نمود دارد.. فقط گاهی بیرون می زند و اینطور رسوایم می کند!


من که برای خودم دلیلی به بودنم هرگز نیافته ام چگونه کودکی را برای آمدن به این زندگی در درونم نگه داشته ام؟!اصلا این تصمیم از کجا پیداش شد!!!

من که همیشه برای مرگ نالیده ام، مرا چه به تولد موجودی که این راه بی معنا را ادامه دهد؟!

خسته ام!



+ مامی از سختی های بارداری هاش می گفت.. سختی های من یک دهم مال او نیست اما من او نیستم! تحمل و طاقت ندارم.. از سختس هاش می گفت و چشمهام اشکی می شد...

+- حواسم پرت بابا بود.. این در خود فرورفتگی نمایشی اش که فقط برای من بخت برگشته به نمایش می گذارد داشت اعصابم خرد می کرد! از مامی پرسیدم بحثتون شده؟! مامی به بدترین شکل ممکن جوابم را داد! منی که از ساعت 7 تا 5 عصر گرسنه با پاهای ورم کرده در این وضعیت سرکار بودم و از شدت ضعف و گرسنگی هر لحظه عصبی تر هم می شدم، این حالت تهوع لعنتی هم که اجازه نمی داد لقمه ای را فرو برم .... از کوره در رفتم.. کمی هم خود زنی کردم!! بعد که آرام تر شدم داشت نماز می خواند دست هاش را بوسیدم، سرش را در آغوشم گرفتم و نوازش کردم.. پاهاش را بوسیدم و هی گریه کردم.. هق هق در آغوشش گریستم!


- حالم خوب نیست! اصلا خوب نیستم...

نظرات 2 + ارسال نظر
سایه جمعه 31 اردیبهشت 1395 ساعت 15:46

چی شده نیوشا جون؟ حتما یه چیزی ناراحتت کرده نه؟ مطلبت رو الان خوندم (جمعه عصر) اگر می دونستم چهارشنبه دلت گرفته می اومدم پیشت

الان بهترم دوستم
گاهی پیش میاد دیگه ....
حتی اگه نیای پیشم می دونم که می تونم روت حساب کنم همین آرومم می کنه :)

مادر تنها چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 ساعت 11:54

دختر جان اشک من رو هم در آوردی که ... از صمیم قلبم برات آرزوی آرامش دارم و دلی مالامال از شادی....

حال خوشی نداشتم
به شدت به هم ریخته بودم ...
ممنونم از دعای خیرت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.