این همه دوری

مامی چند باری گفته بود که آخر سر این بیماری بابا بین شما بچه ها رو به هم می زنه و کاری می کنه از هم بپاشید!

اما من شک ندارم این مریضی بابا نیست که باعث به هم خوردن روابط میان ما می شود، این خصلت های مذبوحانه ماست که تمام این سال ها درون خودمان پنهانش کرده ایم و حال در موقعیت های اینچنینی رو می کنیم!

خودخواهی ها... حرص مال دنیا خوردن ...  بی تفاوت بودن به وضعیت پدر و مادر ...

می دانی! حتی باورت نمی شود طرفی که این حرف را زده یا اینگونه رفتار می کرد خواهر یا برادرت اس!!! باور کن که باورت نمی شود!



- خواهر1 در جواب توضیحات من که می گفتم پس از ترخیص باز هم روز درمیان به پانسمان و ادامه درمان با لارو در منزل نیاز است و برادر1 گفته هزینه هر بار صدو پنجاه است؛ او می گفت مگه قرار نشده اگه این درمان جواب داد ادامه بدن!! بیمه اگه این هزینه رو برگردونه معلوم نیست چند ماه طول بکشه!!!!

با خودم فکر می کردم گیرم بیمه ندهد .. یا یک سال بعد بدهد.. نباید ما کاری کنیم؟! نباید دست به جیب شویم؟! یا چرا تا بحث هزینه ها به میان که می آید می گوید مگر قرار نشد اگر جواب داد این درمان را ادامه دهیم!!!

دیروز خانوم دکتر می گفت: ببین از شیره جانت به این بچه می دهی بعد برای اینکه تو را درمان کند برای هزینه ها یا نگهداری ات پا پس می کشد!

نظرات 2 + ارسال نظر
پری دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 14:06 http://shahpari-a.blogsky.com/

هیچی غم انگیز تر از این نیست ..
هیچی ....

غمی که دردناکه

مینو دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 10:52

نیوشا واقعا نمی دونم چی میشه که ما آدمها به این نقطه می رسیم که پول و وقت مهمتر از پدر و مادرن!! منم مثل تو فکر میکنم توی بحرانهای خانوادگی خیلی از مسائلی که سعی در پنهان کردنش داشتیم و مشکلاتی که حل نشده مونده خودشونو نشون میدن!! اینجاس که درد یکی نیست و ناراحتی ها هی زیاد میشن.

خدا رو شکر خدا به مادر و پدرت دخترایی مثل شما و خانم دکتر داده.
دعا میکنم خدا حفظ کنه پدر و مادرامونو.

فهم این مقطع از مشکلات خیلی سخته مینو...
اینکه پرده ها می افته ..
اینکه زرنگ بازی خواهر و برادرت برات رو می شه
اینکه ...
اینا خیلی درد داره!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.