تمام نمیشوند دردها

حال خراب بابا و درد همیشگی اش ...

بواسیر و شقاقی که اینبار دردش تحمل نکردنی ست، فقط امیدوارم کارم به عمل نکشد ...

عفونت رحم و ....

کی خلاص می شوم از دکتر رفتن و دارو استفاده کردن!


کوهی به پشتم است... کوهی سنگین..

روزگار نشانم داد نمی توانم همیشه محکم و قوی باقی بمانم!

نظرات 2 + ارسال نظر
مینو دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 09:18

نیوشا جان بلا دور باشه ازتون. دخترک بهتره؟ حتما خودتم درمانتو پیگیری کن.نگران نباش روحیه تو بخاطر دخترکم که شده خوب نگه دار. تو اتفاقا خیلی هم قوی ومحکمی.

دخترک بهتر نیست اما شکر خدا مشکلش جدی نیس فردا میبرمش مشهد دکتر.
نه دیگه قوی نیستم....

پری شنبه 23 بهمن 1395 ساعت 08:49 http://shahpari-a.blogsky.com/

این اتفاق ها چرا برات می افته نیوشا ؟؟؟ باید یه چکاپ کامل بکنی و دارو مصرف کنی .. به نظرم اصلا به خودت نرسیدی .. نگرانتم ..

والا عادت کردم انگار روال روتین زندگی همینه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.