بابا باز هم حالش بد شده ... انگار هر ده یا بیست روزی یک بار دچار این حالات می شود ...
می بریمش چند روزی بیمارستان باز کمی رو به راه می شود بر می گردد خانه چند وقتی هست دوباره روز از نو روزی از نو ...
- خواهر کوچیکه در انتظار انجام کارهای سفارت در تهران به سر می برد
- زندگی ام شده سکوت، غم، ترس، اضطراب، اشک، بغض ....