می توان گذرد کرد از عبور سخت لحظه ها

دور روز پیش پیام داد که هود سیاه باشد یا سفید .. می دانستم بگویم سفید قیمتش بالاتر است و باز همان بحث ندارم و دوباره یک ماجرای دیگر! گفتم سیاه، نمی دونم اصلا.. هر چی خودت می خوای.

دیروز چند پیام بینمان رد و بدل شد. اول صبحی دیرم شده بود پیام دادم که دخترک ببرم سازمان می تونی بیای ازم بگیریش ببریش خونه مامی که پاسخ داد کلا روز کار شده و نمی تواند...

کمی بعد پیام دادم که پولم تموم شده، کارتم پول نداره خیلی بی فکری! دخترک دیشب رو تا صبح تو تب سوخت اما یه خبر از حالش نگرفتی ....

گفت می دونستم پولت تموم شده، خودمم پول نداشتم!

بعدتر تماس گرفت که رد تماس دادم و خواستم که با پیام حرفش رابزند! نمی خواستم صدایش را بشنوم! پیام داد که شماره کارت بده دویست تومن دارم برات بریزم... اما من قبول نکردم و گفتم نیازی نیست!

بعدترش پیام داد: عزیزم عصر میام دنبالت که شب با هم بریم بیرون.. جوابش دادم که: هضم شنیدن کلمه عزیزم از طرف تو برام سخت شده دیگه! اسمم رو خشک و خالی صدا بزن. متاسفانه روحیه ام مساعد همراهیت نیست! جواب داد که باشه..

به هر ترتیب سرشب اومد خونه مامی و برگشتیم خونه.. تو خونه که باهام حرف می زد انقدر مظلوم و نرم و آروم بود صداش که برام نشا از پشیمونی بود! یا دلتنگی یا هر چی.. به هرحال نشان خوبی بود.

الی درست گفت که او هم کمتر از من در متن سختی و درد و اندوه نبوده.... گاهی قدرت درک متقابلم به صفر می رسد و خودخواهی ام به اوج! اگرچه هوز هم نمی توانم به هیچ منطقی به همسرجان حق بدهم اما می توانم به قول الی بگذرم!

با خودم فکر کردم مگر از بیست و چهار ساعت ما دو تا چند ساعت با همیم.. نهایتا چهار ساعت! یا حتی کمتر.. این چهار ساعت ارزش قهر و دلخوری ندارد....

این زندگی اصلا ارزش هیچ چیزی ندارد!

نظرات 2 + ارسال نظر
الی سه‌شنبه 24 مرداد 1396 ساعت 18:17 http://elhamsculptor.blogsky.com/

نیوشا خوب باش خوب باشین
این من رو خیلی خوشحال میکنه
وقتی همه خوبن

ای جانم .. تو هم خوب و خوش باش
بگذر از گذشته!

ناشر مولف سه‌شنبه 24 مرداد 1396 ساعت 09:41 http://khanehfarda.blogsky.com

من که نه شوهر دارم و نه بچه. ولی فکر می کنم که کارهات از اول که تعریف کردی تا آخر درست بود

مرسی عزیزم :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.