دوباره به هم برگشتیم

همیشه روال روابطمان اینگونه بود که بعد از یک طوفان سهمگین با یک بوس و بغل و ظاهر شرمسار و حتی بیان شرمساری همه چیز تمام شود... 

او این  روال را پی گرفته بود و من هم عین یک احمق بی فکر پذیرفته بودم. 

حالا می فهمم دلیل ناراحتی های گاه و بی گاهم که بی دلیل جلوه میکند سرکوب این حس پذیرش از سر اجبار یا بی فکری این نوع صلح و آتش بس بی فایده است! 

از طرفی صحبت کردن در مورد طوفان های سهمگین خودش پی ریزی یک طوفان سهمگین دیگرست.. چون ما الفبای حرف زدن،صحبت کردن و حل اختلافات و تعارض ها را نداریم و این یک ایراد بزرگ دو نفری ماست!

بنابراین صورت مساله را بوجود درد عمیقی که در روحمان به حا گذاشته است، پاک می کنیم! 

و گهگاه رد  دردش فعال می شود،می شویم وحشی و باز ماجرا از نو ساخته می شود!

نظرات 1 + ارسال نظر
مینو سه‌شنبه 2 بهمن 1397 ساعت 10:31

می فهمم چی میگی نیوشا کاملا درک میکنم.
راستش نگرانت بودم پست نذاشتی خدا رو شکر که کنار همین.

قربونت بشم عزیزم... اره هستیم کنار هم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.